سروش نوشت ...
اپیزود اول: مامان می خوای برات یه جوک بگم ؟ جانم؟ یه روز یه آقایی بوده می خواسته زبون عربی یاد بگیره کله پوک ! بوده نمی دونسته باید بره کلاس می ره یه نفر که زبونش عربی بوده رو پیدا می کنه و زبونشو به اون می چسبونه !!! می خندم ..الهی قربونت برم از کجا یاد گرفتی از ذهنم!! حالا یا ازکسی توی مهد شنیده یا هرچی نمی دونم! اپیزود دوم: دارم توی آشپزخونه کار می کنم یهو دستم می بره می گم آخ! می گه چی شد هیچی مامان یه کم انگشتم برید اشکال نداره فدای سرت ! 40 سالت میشه یادت میره ...! من کلی می خندم راست میگه بچه .من که بزرگ هستم نمیشه بگی بزرگ میشی یادت می ره ....
نویسنده :
مریم و سعید
9:21